1-شاید کفشهای این طلبه ها همیشه خاکی و گلی باشد، شاید لباسهای آنها رنگ پریده و چروک باشد، شاید آنها پرستیژ اجتماعی بالایی نداشته باشند،شاید آنها تریبون نداشته باشند تا از رسانه ها خود را به میلیونها نفر عرضه کنند، شاید کلمات انها قلمبه سلمبه نباشد، شاید آنها در دهکده جهانی و دنیای مجازی شناخته شده نباشند، شاید آنها در یک خانه نمناک زندگی کنند، شاید وضع مالی مساعدی نداشته باشند، اما قلب آنها عاری از هرگونه آلایشی است ، اخلاص آنها مثال زدنی است، تکلیف گرائی خود را در آنها معنا کرده است، آنها هیچگاه بفکر مطرح کردن خود نبوده اند، آنها دنبال پست و مقام نبوده اند، آنها ارتباط چهره به چهره موثر را بر بینندگان مجازی بی اعتنا ترجیح داده اند، آنها روستائیان بی ادعا و محروم را بر برخی از شهریهای پرادعای بی عمل ترجیح داده اند،آنها زندگی ساده و بی آلایش را بر زندگی رفاه زده ترجیح داده اند، بواقع آنها وظیفه طلبگی را بر همه  چیز ترجیح داده اند ، اینها طلبه های طرح هجرت هستند.

2-چند سال پیش در حوزه علمیه  مساله ای مطرح شد با این مضمون که: طلبه ها باید برای تبلیغ دین مدتی را به مناطق محروم و دور افتاده بروند و یکی دو سالی را در آنجا ساکن شوند و به تبلیغ دین بپردازند، اگر چه برخی ها با این مساله مخالفت کردند و کار طلبگی را  تحصیل علم می دانستند اما برخی از طلاب که البته کم هم نبودند تصمیم گرفتند دل به دریا بزنند  از خیلی از مسائلی که در حوزه علمیه ارزش محسوب میشود دل بکنند و هر یک مدتی از عمر خود را در راستای ترویج اسلام و خدمت به محرومان صرف کنند و اینها طلبه های طرح هجرت نام گرفتند.

3-اما دل کندن از این ارزشها بسادگی نیست، دل کندن از لقب های رنگا و رنگ ، پست و مقام هایی که میتواند مورد تمجید قرار بگیرد، کرسیهای تدریس، باید خانواده را همراه خود کرد، طلبه ای که همسر او بزرگ شده شهر است و روستا را در حد یک تفریح میداند باید خود را با زندگی در آنجا وفق دهد باید نگاههای عاقل اندر سفیه آشنایان و خویشاوندان را بجان بخرد، باید حرفهایی که همسر او را یک آخوند دهاتی خطاب میکنند پذیرا باشد، باید از امکانات عمومی شهری دل بکند و بتواند خود را با زندگی سخت و محروم روستایی وفق دهد اگر چه در شعار گفتن آسان است اما در عمل این مساله در حد غیر ممکن است ، زندگی در روستا فرهنگ خاص خود را دارد روزگاری که همه شهریها بچه های خود را به مدرسه خصوصی میفرستند و یا کلاسهای زبان را برای فرزند خود تدارک میبینند تا او را برای تحصیل در خارج از کشور آماده کنند، این طلبه باید فرزند خود را به روستا ببرد روستایی که معلوم نیست مدرسه آن در چه وضعی است، وضعیت مسائل رفاهی نامعلوم است خبری از گاز نیست و خانم شهری چگونه خواهد توانست امورات خانه را بسامان برساند، آب لوله کشی نظمی ندارد اکثر اوقات آب قطع است، جاده روستایی خاکی است و ممکن است در طول زمستان مسدود باشد ، اما خانواده این طلبه ها که در اخلاص کمتر از همسر خود نیستند همه این مشکلات را بجان میخرند وراهی مناطق محروم میشوند.

4- تبلیغ در روستا اما روال خاص خود را دارد، باید همه قید وبندهای دست و پاکیر را کنار گذاشت باید خود را در کنار مردم دید باید مردمی بود ، زبان مردم در آنجا نه الفاظ سخت و پیچیده بلکه زبان آنها اخلاص است ، این طلبه ها یک نوع حس همذات پنداری با مردم برقرار میکنند و خود را با زندگی مردم وفق میدهند، راه اندازی نماز جماعت ، مراسمهای مذهبی و... اگرچه جزئی از وظیفه این طلبه ها است اما تبلیغ واقعی زندگی با مردم است، بر خلاف برخی از طلاب شهری که بعد از موعظه و سخنرانی از نظر مردم غایب میشوند و معلوم نیست که به گفته های خود باور دارد یا نه، طلبه  طرح هجرت دائم در نگاه مخاطبان خود است او با نوع رفتار و تعامل با مردم است که اسلام را تبلیغ میکند، تربیت غیر کلامی مهمترین ابزار آنها است، با بچه ها  بازی میکنند، با جوانان روستا میگوید و میخندد، با پیرمردان با احترام رفتار میکند با زنان بر اساس ادب و وقار رفتار میکند، دغدغه تحصیل کودکان را دارد وممکن است برای اداره بهتر مدرسه چندین بار راهی آموزش وپرورش شهر شود تا بتواند کمکی به روستائیان کند، امید دادن به جوانها و گشایش افق به آینده از دیگر کارهایی است که این طلبه ها انجام میدهند، حتی برای آسفالت شدن راه روستایی دغدغه دارد، درد و رنج مردم را بخوبی با گوشت و پوست لمس میکند از این رو از دعواهای پوچ سیاسی و لفاظی فاصله میگیرد ، و اینگونه مردمی بودن و اخلاص و عمل از او چهره ای محبوب میسازد که مکرر دیده میشود که وقتی این طلبه ها میخواهند روستا را ترک کنند همه روستائیان در وداع او گریه میکنند و...

5- اگر در مراکز دیگر برای نیروهای خود حق ماموریت تعریف میکنند حوزه علمیه  در اولین اقدام شهریه آنها را قطع میکند تا رگه حیاتی آنها بخطر بیفتد و بجای تشویق مالی آنها را در محدودیت قرار دهد، اگر در مراکز دیگر برای نیروهای خود تحصیل ضمن خدمت را در نظر میگیرند حوزه سختیهایی را در زمینه ادامه تحصیل آنها فراهم میکند تا انها در برخی از مواقع از ادامه تحصیل نا امید شوند ، بنظر میرسد حوزه علمیه باید دررفتار خود را با این دسته از طلاب محبت بیشتری را داشته باشد.