طلبه های دو رگه

1-هر کسی علوم انسانی را بفهمد تحت تاثیر آن قرار میگیرد. این جمله را  یکی از اساتید حوزه علمیه میگوید وی در عین آشنایی با علوم انسانی بشدت مخالف آن است و در صدد تولید علوم انسانی-اسلامی. سابقه تحصیل طلبه ها در رشته های علوم انسانی بصورت آکادمیک طولانی نیست اگرچه برخی از طلبه ها و فضلای حوزه پیش از انقلاب بصورت فردی و بر اساس علاقه های شخصی دروس دانشگاهی را میخواندند اما این بعد از انقلاب بود که جمهوری اسلامی مجوزهای مراکز حوزوی-دانشگاهی را صادر کرد تا هم کادر اجرایی تربیت کند و هم در زمینه علوم انسانی-اسلامی علم تولید کنند، پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، دانشگاه مفید، دانشگاه باقرالعلوم، موسسه امام خمینی، دانشگاه ادیان و مراکز دیگری که شمار آنها در سالهای اخیر افزایش یافته است، هرکدام از این مراکز زیر نظر یکی از علما فعالیت خود را شروع کرد ، طلبه ها میتوانستند بعضا با آزمون اختصاصی و بعضا از طریق آزمون سراسری در این مراکز وارد شوند و در رشته های علوم انسانی مشغول تحصیل و تحقیق شوند، اینک برخی از مراکز بیش از سی سال عمر دارند و فارغ التحصیلانی را روانه جامعه کرده اند. این طلبه ها پایی در حوزه دارند و پایی در دانشگاه و به اصطلاح طلبه های دورگه محسوب میشوند.

2-تعامل یا تقابل با مدرنیته شاه کلیدی است که میتوان اندیشه ها و رفتارهای طلبه های دورگه را با آن بررسی کرد. بیش از صد سال از آشنایی ایرانیان با جهان مدرن و ارزشهای آن میگذرد هر یک از اندیشمندان تلاش کردند تا نسبتی را میان سنت اسلامی و مدرنیته تعریف کنند کسانی چون شیخ فضل الله نوری، فردید، سید حسین نصر، آیت الله مصباح یزدی و منیر الدین حسینی از تقابل با مدرنیته سخن گفته و میگویند و خود را درتضاد با مدنیته تعریف میکنند و کسانی چون نائینی ، مطهری و بهشتی سخن از تعامل با جهان نو گفته اند، اما آنچه مشخص است هنوز این تعاریف  نتوانسته است ذهن آشوب زده ایرانیان را آرام کند.اما طلبه ها با ورود به عرصه علوم انسانی سه مدل رفتاری را از خود بجای میگذارند:
الف:طلبه های تجدد ستیز: گروهی از طلبه ها وارد مراکزی میشوند که فقط اسم آنها دانشگاهی است اکثر دروس آنها کاملا تخلیه محتوایی شده است و به اسم دروس دانشگاهی همان دورس حوزوی ارائه میشود و آن بخش از دروس دانشگاهی که تدریس میشود جهت آشنایی و رد آن خوانده میشود، در این مراکز یک نگاه بسیار تندی نسبت به غرب ارائه میشود و طلبه با نگاه علمی و پژوهشی به دروس توجه نمیکند بلکه آنها را یاد میگیرد تا در مناظره و مباحثه با طرفداران آن اندیشه ها، بتواند آنها را شکست دهد شاید بتوان موسسه امام خمینی ره که زیر نظر آیت الله مصباح یزدی اداره میشود را یکی از این مراکز دانست، در این مرکز آشنایی عمیقی با علوم انسانی صورت نمیگیرد و بیشتر درسها در راستای رد است از این رو برخی از طلبه هایی که از این مرکز فارغ التحصیل میشوند نگاه تندی به غرب و مدرنیته با اجزائش دارند، در این موسسه برخی از طلبه های سنتگرای حوزوی با آشنایی با این دروس نگاههای بنیادگرایانه پیدا میکنند. البته برخی از طلبه ها هم در این فضای نسبتا بسته جواب عکس میدهند و نگاهی مثبت به غرب پیدا میکنند که تعداد انها البته محدود است.
ب-طلبه  های تجدد گرا: گروهی از طلبه ها وارد مراکزی میشوند که دروس رسمی دانشگاه در آنها تدریس میشود و بعضا اساتیدی را میتوان یافت که نگاههای خوشبین به غرب دارند و البته تسلط خوبی نیز به علوم انسانی غربی دارند در این مراکز برخی از طلبه ها بمرور تحت تاثیر قرار گرفته و دیدگاههای خود را مورد بازخوانی قرار میدهند، در این بازخوانی برخی جانب مدرنیته را میگیرند و نگاههای علوم انسانی غرب بر انها حاکم میشود بعضی از آنها ابتدا برخی از شئونات طلبگی را بر زمین میگذارند و سپس به سراغ اندیشه ها میروند بمرور حس میکنند نگاه های دگم به مسائل داشته اند کم کم قداستهای ساختگی و بعضا واقعی شکسته میشود و آنها در دیدگاههای سابق خود عمیقا تجدید نظر میکنند دانشگاه مفید، دانشگاه باقرالعلوم و دانشگاه ادیان را میتوان در این طیف قرار داد.

ج- طلبه های تعامل گرا: برخی از طلبه ها که تسلط بهتری بر اندیشه خود دارند سعی میکنند از محیطی که در ان تحصیل میکنند نهایت استفاده را بکنند و در عین حال تاثیر پذیری کمتری داشته باشند این دسته از طلاب سعی میکنند نگاههای یک  طرفی را کنار بگذارند و بدون تعصب بدنبال کشف حقایق باشند تعداد این دسته از طلاب در حوزه کم نیست ممکن است این دسته از طلبه ها در موسسه آیت الله مصباح یا دانشگاه مفید و ادیان درس خوانده باشند اما از انها تاثیر نهایی ندارند اینان سعی میکنند فعلا بشنوند و ذهن خود را باز نگه دارند تا بتوانند پس از داشتن اندوخته ای مناسب دست به انتخاب بزنند.

نکته: تعداد طلبه های دورگه در حوزه بصورت چشمگیر افزایش یافته است و بنظر میرسد در تحولات آتی حوزه و جامعه نقش مهمی را داشته باشند اگر دسته اول بر حوزه و جامعه حاکم شوند تحجرگرایی رواج پیدا میکند، دسته دوم ممکن است برخی از اصول را کنار بگذارند و این دسته سوم هستند که میتوانند هم حوزه را در مسیر پویایی حرکت دهند و هم جامعه را سامانی بخشند اما نباید فراموش کرد که تسلط هر یک از این اندیشه ها در جامعه نه بر اساس ضعف و قوت آن اندیشه، بلکه بر اساس روابط قدرت انجام میگیرد.

نکته هایی برای طلبه های پایه اول   

                                                     در دل دارم امید، بر لب دارم پیام
                                                هم‌ حجره ای سلام،
هم‌ حجره ای سلام

آیین بازگشائی حوزه های علمیه اگر چه برای همه طلبه ها همراه با شادی و شعف است اما برای طلبه های پایه اول لطف دیگری دارد، نوجوانها و جوانهایی که دارای انگیزه های علمی ومعنوی قوی هستند آنها نه براساس عرف عادی جامعه بلکه با تحقیق حوزه و عالم طلبگی را انتخاب کرده اند ، در این روزگار کسانی را که میتوانند برخلاف جریان جامعه حرکت کنند باید ستود، هرکدام از این طلبه ها مدت زمان زیادی را صرف کرده اند و با فکر و مشورت و زدودن تردیدها انتخاب نهایی را انجام داده اند اما این آغاز کار است و راهی پرپیچ و خم و دراز در راه است اما شاید دانستن برخی از نکات برای طلبه های پایه اول خالی از لطف نباشد.

1-آمادگی برای اوج گرفتن: همه طلبه های جدیدالورود به حوزه شرایطی کمابیش یکسان دارند، همه آنها از استعدادی متوسط برای درس خواندن برخوردار هستند، همه آنها میتوانند فیلسوف، کلامی، فقیه و.... شوند نکند بعد از سالها از دوستان که الان در یک سطح هستیم عقب بمانیم، از نظر رشد کمالات معنوی همه دارای استعداد هستند نکند برخی با تقوا شوند و ما بمانیم، همه دارای انگیزه قوی هستند نکند بمرور انگیزه های ما فروکش کند، خلاصه اینکه همه چیز مهیا است و انتخاب ادامه راه با خودمان، پس باید با تلاش مستمر در راه تهذیب و تحصیل قدم برداریم.

2-پرهیز از افراط و تفریط: سالهای اول طلبگی همراه با افراط وتفریط است بهتر است همه چیز در جای خودش باشد و تعادل برقرار شود برخی بصورت افراطی روبه مسائل اخلاقی میاورند نماز شب طولانی، ذکرهای زبانی و سختگیریهای عجیب و غریب که البته با دلزدگی همراه است و ممکن است تبعاتی داشته باشد بهتر است به انجام واجبات و ترک محرمات اهتمام بیشتری شود و در کنار آن برخی مستحبات انجام گیرد. برخی بصورت افراطی درس خواندن را در پیش میگیرند و میخواهند یکساله آیت الله شوند که خستگی زودرس را بدنبال دارد، پس بهتر است عبادت، درس، ورزش در کنار هم مورد توجه قرار گیرد.

3-انتخاب هم حجره ای: حجره مانند خانه انسان است باید با کسی هم حجره بود که از نظر سطح فرهنگ و درس و البته فکر نزدیک هم باشد تا بتوانند با هماهنگی بهتری ادامه مسیر دهند انتخاب درست هم حجره ای در زندگی و آینده یک طلبه نقش بسیار موثری دارد و طلبه میتواند با سکون درونی در حجره ساکن شود. بهتر است در طول روز و شبها در حوزه ماند چرا که تجربه نشان داده است کسانی که همیشه در رفت و آمد بین حوزه و خانه هستند بمرور دچار مشکلاتی در درس و دیگر موارد میشوند.

4- انتخاب هم مباحثه: درسهای اصلی از قبیل صرف و نحو که پایه دروس دیگر هستند حتما باید مورد مباحثه قرار گیرند تا هم مورد فهم دقیق قرار گیرند و هم اینکه ماندگاری بیشتری را در ذهن داشته باشند، طلبه هایی که بحث نمیکنند در پایه های بالاتر به مشکل برمیخوردند، هم مباحثه باید در سطح نزدیک به خود طلبه باشد، بالا بودن سطح همبحث باعث میشود او نقش استاد را برای انسان بازی کند و این اثر مباحثه را از بین میبرد و طلبه را ضعیف میکند پایین بودن سطح همبحث نیز تمام وقت انسان را صرف تفهیم مطلب به او میکند و خود طلبه نمیتواند استفاده ای کند. مباحثه باید کاملا منظم باشد و بهتر است تعداد نفرات سه باشد. طلبه ها بهتر است درسهای هر روز را مرتب بخوانند و از تلمبار شدن درسها جلوگیری کنند چرا که از نظر روانی پایه اول بسیار تعیین کننده است.

5-ارتباط با خانواده: ارتباط و رفت و آمد با خانواده از نظر روحی و روانی بسیار مهم است خصوصا طلبه هایی که سن کمتری دارند از نظر عاطفی نیاز بیشتری به حمایت خانواده دارند از این رو بهتر است رفت و آمد با خانواده بصورت مستمر برقرار باشد، برخی از طلبه ها با ورود به حوزه در رفتار با خانواده افراط کاریهایی را انجام میدهند مثلا به پدر گیر میدهند که مثلا چون خمس نمیدهی پس مال و زندگی شبهه دار است و درخانه غذا و چایی نمیخورند، یا مثلا همه اعضای خانواده را متهم به رعایت نکردن موازین اسلامی میکنند به خواهر خود گیر میدهند به مادر تذکراتی میدهند، اگر چه داشتن دغدغه اصلاح اطرافیان بسیار خوب است اما فهم ناقص از اسلام و عمل بر اساس این فهم پسندیده نیست پس بهتر است حتی اگر اطرافیان اشتباهاتی دارند بمرور و با روشهایی مناسب به آنها گوشزد شود، برخی از طلاب با طلبه شدن رفت و آمد خود را با خویشاوندان کمرنگ یا قطع میکنند که این مساله در آینده و در شان و منزلت اجتماعی طلاب مسائلی را ایجاد میکند که جبران کردن آن سخت است پس بهتر است رفت و آمدها با شیب ملایمی ادامه داشته باشد ضمن آنکه طلبه تافته جدابافته نیست بلکه یکی از آنها است ونباید خود را از آنها جدا کند.

6-دوری از طلبه های بدبین: برخی از طلبه های پایه های بالاتر که معلوم نیست خود چه وضعیتی دارند از عالم و آدم انتقاد میکنند مدیر را متهم به بی تدبیری میکنند و شان و منزلت او را در چشم طلبه های  پایه اول پایین میاورند، اساتید را بیسواد نشان میدهند ، همیشه مدرسه خود را با مدارس شهرهای دیگر مقایسه میکنند و مدینه ای فاضله از مدارس دیگر میسازند که نتایج آن، بدبینی طلبه های پایه اول به مدیر و اساتید و درس است و افت تحصیلی را بدنبال دارد، بهتر است طلبه ها با نگاه مثبت و با استفاده از شرایط و امکانات موجود در راه ارتقاء خود بکوشند چرا که در آینده میتوانند ادامه دروس را در قم پیگیر باشند. ضمن آنکه باید توجه داشت که بسیاری از طلبه های موفق در سطوح بالا مقدمات را در شهرستانها خوانده اند.

7-دوری از حاشیه ها: برخی از طلبه های پایه اول بمحض ورود به حوزه با نگاه آرمانی میخواهند حوزه و محیط را عوض کنند، اینها بجای درس خواندن وقت خود را با این سوژه های حاشیه ای پر میکنند و از نظر درسی افت میکنند و بعدها میفهمند که نگاه خودشان اشتباه بوده است یا اینکه نگاهی واقعی به مسائل نداشته اند، برخی از طلبه ها هم علاقمند هستند در کارهای فرهنگی و دیگر فعالیتهای حوزه نقشی داشته باشند بهتر است طلبه ها کمتر دنبال این حواشی باشند، باید این دسته از طلبه ها بدانند که بهترین راه اصلاح حوزه این است که خودشان درس بخوانند و تقوا پیشه کنند که تاثیر این کار بهتر از برخی از کارهای به اصطلاح فرهنگی است.

8- واکنشهای اطرافیان: با ورود طلبه به حوزه واکنشها آغاز میشود برخی ها تشویق میکنند مثلا میگویند حتما دروس حوزوی را باید تا آخر خواند ، برخی میگویند مسولیتش سخت است، برخی نیز بذر ناامیدی میکارند و میگویند بهتر است درس را ادامه بدهی این حکومت رفتنی است، برخی نیز آشنایی چندانی با روحانیت ندارند و با کنجکاوی مسائل را دنبال میکنند، البته برای برخی نیز اسباب خنده درست میشود چرا که میتوانند طلبه نوجوان را دست بیندازند و تفریح کنند، واکنشها اگر چه میتواند تاثیری اندک داشته باشد اما برای طلبه ای که مدتها تحقیق کرده و آگاهانه راه خود را انتخاب کرده است این حواشی نمیتواند خدشه ای ایجاد کند.

طلبه های جوان و دغدغه ای بنام حق زندگی

پرده اول: طلبه ها نیز مانند مردم نیازهای خود را از مغازه یا فروشگاهی تهیه میکنند اگر چه خرید برای اکثر مردم  لذت بخش است و زمانی که وضع خوبی داشته باشند خرید را برای خود تفریح قرار میدهند اما خرید برای طلبه ملبس تجربه ای سخت و بعضا دردناک است نگاههای سنگین و همراه با رگهه هایی از اخم مردم میتواند دل یک طلبه ملبس را بدرد آورد اینکه احتمالا آن نگاه این پیام را دارد که این طلبه چقدر خرید میکند پول را از کجا بدست آورده است احتمالا در اداره ای مشغول کار است و آنهم کاری بی فایده که بصورت مفت به او پول میدهند، یا اینکه فکر میکند که برخی از مردم در وضعیت مالی مناسبی بسر نمیبرند و این طلبه یک سبد کالا خریده است و یا اینکه روحانیان در منابر مردم را به ساده زیستی دعوت میکنند و خود آن کار دیگر میکنند، همه این مسائل دست بدست هم میدهد تا طلبه یا بدون لباس برای خرید برود یا آنکه شخصی از خانواده اش خرید را انجام دهد یا آنکه از مغازه های مختلف خرید کند تا حداقل مغازه دار این نگاه را نداشته باشد. وقتی یک روحانی سوار ماشین شخصی شده است همین نگاهها را بدنبال دارد از این رو برخی از روحانیون در هنگام رانندگی عمامه خود را بر سر نمیگذارند. این نوع نگاههای مردمی فشاری روانی را بر طلبه جوان وارد میکند تا احیانا تردیدهای جدی را در طلبه جوان برای پوشش لباس روحانیت ایجاد کند.

پرده دوم: نگاهی در حوزه وجود دارد که طلبه ها را به ساده زیستی و البته زندگی زاهدانه دعوت میکند و عمده امتیاز روحانیت را همین ساده زیستی میداند آنها با استناداتی تاریخی داستانهایی را از اساتید حوزه نقل میکنند که مثلا فلان عالم با پوست هندوانه دوران تحصیل را طی کرده است یا اینکه مثلا خودشان در یک خانه سی متری بیست سال زندگی کرده اند ، این نظر بیشتر توسط طیف سنتی حوزه مطرح میشود و بخشی از درسهای اخلاق حوزه به این مساله اختصاص دارد، خدا رحمت کند یکی از اساتید را که نزدیک بیست بار پای درس اخلاق ایشان بودیم و در همه جلسات بدون استثنا پوست هندوانه را مطرح میکرد و طلاب را به زندگی ساده دعوت میکرد البته شاید خود او با این سبک زندگی میکرد، برخی از تصمیم گیران حوزه علمیه همین دیدگاه را دارند و معتقدند حتی اگر حوزه توان مالی هم داشته باشد نباید به طلاب رسیدگی کند تا طلبه ها در فشار زندگی ساخته شوند.

پرده سوم: طلبه جوان با اقوام و آشنایان رفت وآمد دارد و زندگی آنها را از نزدیک میبیند مثلا مشاهده میکند که اکثر اطرافیان در خانه خود از مبل استفاده میکنند فرزند طلبه میگوید که دختر عمه تخت خواب و اتاق اختصاصی دارد، همسر میگوید: خواهرتان تابستان مشهد وشمال رفته بودند و اینهم سوغاتی آنهاست ، وقتی به اتفاق برخی اقوام در میهمانی هستید بعد از پایان یافتن ، وقتی از حانه حارج میشوی همه، ماشین خود را روشن میکنند و طلبه باید منتظر باشد تا ببیند مثلا چه کسی تعارف میکند و این همزمان میشود با نگاهها و تعارف های ترحم آمیز دیگران که طلبه را دعوت به سوار شدن میکنند و البته شاید کسی که این لحظه ها را تجربه نکرده است کمتر بتواند فشار آن را درک کند ، دیده میشود که برخی از طلاب بخاطر این مسائل روابط خود را با خویشاوندان کمرنگ کرده اند.

پرده چهارم: طلبه های جوان بزرگ شده سالهایی نزدیک هستند اکثر آنها در خانوادههایی متوسط وبعضا مرفه بزرگ شده اند آنها میتوانستند در خارج از حوزه از نظر مالی در وضع مساعدی بسر برند اما دغدغه طلبگی و دروس دینی را داشته اند و با تلاش خود در حوزه هم موفق بوده اند برای آنها تعجب آور است که چرا مردم همه روحانیون و طلاب را با یک چشم نگاه میکنند؟ برای آنها جای تعجب دارد طلبه ای که چند ماه وقت صرف کرده و پروژه ای علمی را اتمام کرده و در قبال زحمات خود مزد دریافت کرده است چرا موقع خرید از سوی مردم، بعنوان یک متهم دیده میشود مگر او نمیتوانست در بیرون از حوزه هم موفق باشد ، آیا مزد خدمت او به مردم این است؟ گیرم که ممکن است مردم از برخی روحانیان ناراحت باشند اما طلبه ای که فقط هملباس آن روحانی خاطی است باید محاکمه شود؟ شما طلبه ای را تصور کنید که در کنار دروس حوزه تا مقطع دکتری از طریق کنکور سراسری در دانشگاه نیز تحصیل کرده است و از طریقی غیر از مطالعات دینی ارتزاق میکند اما لباس روحانیت هم میپوشد آیا این فرد باید در مظان اتهام باشد؟

پرده پنجم:واقعیت این است که در روزگار گذشته مردم از نظر سطح  زندگی فاصله کمتری از هم داشتند اگر برخی از علما فقیرانه و زاهدانه زندگی میکردند جامعه آنها نیز وضع بهتری نداشت اما امروزه زندگی ها کاملا متفاوت شده است شکاف بین فقیر و غنی بعضا بسیار است ، گرایش مردم به زندگی مرفه و ایجاد مسابقه ناتمام برای سطح زندگی بهتر در جامعه کاملا مشهود است برای طلبه جوانی که خود نیز بزرگ شده این جامعه و وضعیت است کنار آمدن با پوست هندوانه معنا و مفهومی ندارد طلبه های امروزی خواستار زندگی و لو متوسطی هستند وبرخی برای رسیدن به این زندگی متوسط دست به کارهای حاشیه ای میزنند.

پرده آخر: نگاههای غبارآلود جامعه و مردم به زندگی روحانیون وطلبه ها، حاکمیت نگاه های ساده زیستی و بعضا مشاهده مدلهای خلاف آن درزندگی برخی از بزرگان حوزه، خواسته های بحق خانواده در داشتن زندگی متوسط، حس لایق بودن طلبه برای زندگی معمولی و احیانا کمرنگ شدن برخی از مسائل اخلاقی برای تحمل این وضعیت، ذهن برخی از طلاب را در تشویشی عمیق فرو برده است گاهی حرکات سردر گمی در زندگی طلاب مشاهده میشود که ناشی از خلا مدل وسبک زندگی امروزی در زندگی طلبگی است بنظر میرسد دلسوزان حوزه و روحانیت برای رهایی طلاب از بحرانهای روحی باید به بازخوانی زندگی طلاب به سبک امروزی بپردازند.

گونه شناسی آیت الله زاده ها

آیت الله زاده ،اصطلاحی که بر فرزندان علما گفته میشود، این اصطلاح بیشتر بر فرزندان ذکور کاربرد دارد اما بعد از انقلاب و با ایجاد زمینه بهتر برای فعالیتهای زنان ، فرزندان اناث علما نیز بیشتر مورد توجه قرار گرفته اند، اهمیت این طیف نه برای خود، بلکه بیشتر بخاطر جایگاه ممتاز علما در جامعه و حکومت دینی است، البته برخی نقش آیت الله زاده ها را آنچنان مهم جلوه میدهند که تصمیمات علما را به فرزندان منسوب میکنند، اگر چه نمیتوان این دیدگاه را قابل دفاع دانست اما نباید از اهمیت آنها غافل شد، اما همه آیت الله زاده ها را نمیتوان با یک دید نگاه کرد آنها نیز دیدگاهها و تیپهای مختلفی را تشکیل میدهند که به برخی از آنها اشاره میشود.

آیت الله زاده های درسخوان: ولدُ العالم نصف العالم گفته میشود فرزند عالم نصف عالم است نشست و برخاست و زندگی در دامن یک عالم دینی بخشی از معارف دینی را به فرزندان منتقل میکند طیف وسیعی از فرزندان علما علاقمند به علم و تحصیل هستند برخی از آنها برای تحصیل به حوزه میروند و البته علما نیز علاقه دارند فرزندانشان طلبه شوند آنها در کنار درس و بحث بمرور به فضلایی تبدیل میشوند ودر صورتی که از خود استعداد خوبی نشان دهند و استمرار در درس داشته باشند شاید بتوانند بر کرسی پدر تکیه کنند، البته این طیف از آنجا که منسوب به عالمی هستند و پشتوانه پدر را دارند زمینه بیشتری را برای رشد در حوزه دارند، البته همه فرزندان به حوزه نمیروند برخی نیز دانشگاه را برای ادامه تحصیل انتخاب میکنند و تا مدارج عالی ادامه میدهند و آینده ای را برای خود ترسیم میکنند برخی از فرزندان علما در زمره اساتید دانشگاه و متخصصان قرار دارند بطور مثال دختر یکی از مراجع پزشکی حاذق و مشهور در قم است. شاید بتوان اکثر فرزندان علما را در این طیف قرار داد اما با توجه به اینکه همه مردم از علما انتظار دارند اینگونه باشند بنابراین زمانی که آنها را میبینند واکنشی نشان نمیدهند و آن را عادی تلقی میکنند، نکته دیگر اینکه برخی از این طیف هم از نظر علمی در سطح خوبی قرار دارند و هم واقعا انسانهای با اخلاقی هستند، این طیف از آیت الله زاده ها معمولا در دامن آیت الله هایی پرورش می یابند که تربیت فرزند برای آنها اهمیت داشته است و وقت و توجه بیشتری را به فرزندان اختصاص داده اند.

آیت الله زاده های سیاسی: شاید این طیف از فرزندان بیشترین دردسر را برای علما درست میکنند ،آنها به هر دلیل علاقمند به سیاست بوده اند و با توجه به نسبتی که با علما دارند توانسته اند وارد عرصه سیاسی شوند، البته رفت و آمدهای فراوان دفتر علما و ارتباطات گسترده ای که در آن صورت میگیرد میتواند فرزندان را خارج از رویه های عادی رشد و ارتقا دهد ، برخی از آنها در اداره دفتر پدر نیز نقشی البته برجسته دارند و از این منظر است که وقتی طیفی از جامعه با مرجع یا عالمی مشکل سیاسی پیدا میکند نقطه ضعفی از فرزند پیدا میکند و بتوسط آن شخصیت عالم را زیر و رو میکند والبته انتظار دارند که فرزند تحت سیطره پدر باشد و حال آنکه ممکن است پدر بیچاره روحش هم از سوتی فرزند باخبر نباشد. نکته جالب آنکه در این طیف از فرزندان برخی مخالف سیاسی پدر هستند و رسانه ها نیز علاقمند به این اختلافها. این مخالفتها با پدر میتواند ناشی از آن باشد که این فرزندان از نزدیک دیدگاههای پدر را دیده اند واحتمالا دیدگاهها و استدلاهای پدر نتوانسته است فرزند را اقناع کند.

آیت الله زاده های اقتصادی: این طیف از فرزندان علاقمند به کار و بحثهای اقتصادی بوده اند و در این عرصه فعال شده اند و بعضا موفقیتهایی را نیز کسب کرده اند برخی از آنها هیچگونه استفاده ای از نام و اعتبار پدر نکرده اند اما ممکن است جامعه نگاهی منفی به این موفقیتها داشته باشد وانها را متهم به رانت خواری کنند، البته نباید فراموش کرد که برخی از آیت الله زاده ها نیز با استفاده از نام و اعتبار پدر توانسته اند وضعیت بهتری داشته باشند، شاید آیت الله زاده های اقتصادی کم باشند اما در فضایی که اقتصاد روزهای خوشی ندارد حتی یک شایعه میتواند فضای نامساعدی را بر علیه پدر ایجاد کند،بعضا نیز گفته هایی در زمینه فساد اقتصادی برخی از فرزندان مطرح میشود اما کمتر این گفته ها به اثبات رسیده وهمیشه در هاله ای از ابهام قرار گرفته است، البته نباید علما را با اعمال فرزندان مورد مواخذه قرار داد چرا که در بسیاری از مواقع پدر اطلاع دقیقی از برخی از کارهای فرزندان ندارد وفرزند خود را شخصیت مستقلی میداند.

آیت الله زاده های با زندگی معمولی: برخی از فرزندان نیز روالی عادی داشته اند و مانند فرزندان دیگران زندگی عادی دارند برخی از آنها ممکن است خود علاقه ای نداشته باشند مانند یک آیت الله زاده زندگی کنند از اینرو ممکن است در رفتار خود در جامعه کمتر خود را با نام پدر مطرح کند، برخی نیز خود توان خاصی نداشته اند و در زمینه درس و دیگر موارد تلاشی نکرده اند، البته باید به نکته مهم دیگری هم اشاره کرد برخی از علما بخاطر اشتغالات فراوان وقتی را برای خانواده اختصاص نداده اند از اینرو ممکن است نقش و وظیفه پدری را در زمینه این فرزندان اعمال نکرده باشند و حتی ممکن است از جانب برخی از فرزندان به دردسر بیفتند، این طیف از آیت الله زاده ها شغلی معمولی دارند و مانند مردم دیگر مشغول زندگی هستند.