طلبه های خانه بدوش ، پارتِستان و پَرتِستان

شهریور ماه  و طلبه های مستاجر وپروژه تکراری و البته غمناک پیدا کردن خانه، که گویای طلبه های جوان را توان رهایی از آن نیست، اکثر طلبه های جوان خانه ندارند و مجبورند همه ساله یک ماهی از وقت خود را در بنگاه و کوچه پس کوچه های گرم قم سپری کنند تا سرپناهی موقتی را برای یکسال پیدا کنند. اما براستی آیا طلبه های جوان خانه شخصی دارند؟ طلبه ها در کدام محله های قم زندگی میکنند؟ در اجاره کردن خانه کدام نکات برای آنها مهم است؟رفتار بنگاهی ها با طلبه ها چگونه است؟ ایا صاحب خانه ها مستاجر طلبه دوست دارند؟ آیا به طلبه ها خانه رایگان میدهند؟

1-آیا طلبه های جوان خانه شخصی دارند؟ اکثر طلبه های حوزه علمیه قم را جوانان تشکیل میدهند بیشتر آنها خانه شخصی ندارند و در خانه های استیجاری زندگی میکنند، برخی از طلاب با حمایت خانواده توانسته اند منزل شخصی داشته باشند اما تعداد این دسته ازطلبه ها محدود است،  اجاره خانه در قم گران است و اگر قرار باشد طلبه ای اجاره بدهد باید تمام شهریه را به اجاره اختصاص دهد، خانه  رهنی نیز مبلغ بالایی را طلب میکند مبالغی که خارج از توان طلاب است، خانه های قم هم سطوح مختلفی دارند  خانه هایی با امکانات بسیار خوب والبته گران و خانه هایی که سخت بتوان در ان بسر برد، طلبه هایی که تازه ازدواج میکنند با توجه به بضاعت کم با مشکلاتی  در زمینه اجاره خانه مواجه هستند.

2-طلبه ها در کدام محله ها زندگی میکنند؟ میتوان در همه جای قم طلبه ها را مشاهده کرد اما حضور طلاب در برخی از محله ها بیشتر به چشم میخورد،  منطقه نیروگاه طلبه های زیادی را در خود جای داده است ، این محله پرجمعیت پتانسیل خوبی نیز در زمینه های سیاسی دارد، چرا که ساکنان غیر طلبه این منطقه نیز از نظر فکری و طبقه ای نزدیک به سطح طلاب هستند، البته اجاره منزل در برخی از مناطق این منطقه گران است اما در مجموع قیمت بهتری را نسبت به جاهای دیگر دارد. دو شهرک پردیسان و مهدیه نیز از جاهایی است که طلاب در آن زندگی میکنند، شهرک امام خمینی یا همان بنیاد از محله هایی است که طلبه های بیشتری را در خود جای داده است این محله از جاهی خوب قم محسوب میشود و طلاب ساکن در این محله اکثرا از فضلایی هستند که وضعیت مالی مناسبی را دارند، محله دور شهر از محله های خوب وگران قم است که برخی از طلاب عرب در آن سکونت دارند، بیت علما و مراجع عموما در خیابان صفائیه قرار دارد که مرکز شهر محسوب میشود. البته این ها بصورت تخمینی است.

3-در اجاره کردن خانه کدام نکات برای طلاب مهم است؟ نزدیک بودن به حرم حضرت معصومه س، مدرسه فیضیه و مرکز شهر از مولفه هایی است که طلاب در نظر میگیرند، اگر خانه نزدیک به محل درس یعنی فیضیه باشد طلبه میتواند هم طرف صبح و هم عصر براحتی رفت و امد کند، وقتی تلف نخواهد شد شاید بتوان پیاده به درس و حرم رفت. البته باید اشاره کرد که بدلیل گران بودن اجاره بها در مناطق مرکزی شهر ، همه طلاب توان ان را ندارند تا این خواسته را عملی کنند. از نکات دیگر اینکه باید خانه اتاق مستقل داشته باشد و بگونه ای باشد که در صورت آمدن مهمان مساله محرم و نامحرم رعایت شود، روشنایی خانه نیز مساله مهمی است چرا که برای شخصی که اهل مطالعه است نور طبیعی بسیار حیاتی است. البته باید خاطر نشان کرد که زیر زمینهای تاریک و عمیق قم با برخی از طلاب اخت و رفاقتی دیرینه دارند.

4-رفتار بنگاهی ها با طلبه ها چگونه است؟ حتما کسانی که راهشان به بنگاهها افتاده است با اخلاق این جماعت آشنا هستند البته در میان این طبقه انسانهای شریفی وجود دارند اما میتوانم شهادت دهم که برخی از بنگاهها با طلبه های بیچاره چه میکنند چگونه خانه ها را با قیمتهای گزاف به طلاب غالب میکنند و طلبه های خصوصا جوانتر نمیفهمند از کجا خورده اندو بعدا متوجه میشوند چه کلاه گشادی سرشان رفته است، بنگاهی ها طلبه ها را دوست دارند به دو دلیل: اول اینکه برای بنگاهی مهمترین مساله پرداخت کمیسیون است که طلبه بیچاره از حجب و حیا حتی در این زمینه چانه زنی هم نمیکند و بصورت کامل فی المجلس پرداخت میکند و دوم اینکه طلبه سر وقت اجاره خانه را به صاحبخانه پرداخت میکند و احتمالا بعد از نوشتن قولنامه، بنگاهی طلبه را دیگر نخواند دید چرا که اساسا طلبه ها اهل دردسر نیستند.

5-آیا صاحب خانه ها مستاجرهای طلبه دوست دارند؟ باید اشاره کرد که هرجایی هم طلبه ها را نخواهند، در قم صاحبخانه ها تمایل جدی دارند تا خانه را به طلبه اجاره دهند اما چرا؟ صاحبخانه اطمینان دارد طلبه خوش حساب است و نیازی به دعوا نخواهد بود، طلبه خانه را تمیز تحویل خواهد داد چرا که حق الناس را رعایت میکند، صاحب خانه اطمینان دارد که خانواده اش در امنیت کامل قرار دارند، طلبه ها سه ماه تابستان ، دهه محرم ، دهه صفر، و عید را به شهرستان خود میروند یعنی چند ماه خانه خالی از سکنه است اما اجاره ، پول آب ،برق وگاز برقرار است یعنی طلبه نصف هزینه ای را که استفاده نکرده پرداخت میکند البته برخی از صاحبخانه های منصف از گرفتن پول آب و برق در این زمان خود داری میکنند اما اکثریت اینگونه نیستند.

6-آیا به طلبه ها خانه رایگان میدهند؟

شهرک مهدیه: که طلبه ها آن را بمزاح پارتِستان میگویند ، شهرک مهدیه خانه هایی محدود دارد که برای طلاب ساخته شده است تا مدتی را بصورت رایگان در انجا مستقر شوند اما از انجا که تعدا محدود و طلاب زیادند ضوابطی را برای اسکان طلاب در نظر گرفته اند اساتید ،پژوهشگران،خانواده شهدا،مبلغین حافظان قرآن امتیازهای ویژه ای دارند تا بتوانند در انجا ساکن شوند اما گفته میشود که داشتن پارتی همه این ضوابط را حل خواهد کرد اگر بتوانی توصیه یا نوشته ای را از یکی از اقایان بانفوذ بگیری راحت تر خواهد بود تا اینکه خودت را بکشی تا چند مقاله علمی تالیف کنی واینگونه این شهرک را پارتستان گویند.

شهرک پردیسان: که طلاب بمزاح به آن پَرتِستان میگویند یعنی پرت بودن از شهر، این شهرک از مرکز شهر بیشتر از پانزده کیلومتر فاصله دارد مرکز خدمات حوزه این خانه ها را برای طلاب ساخته است برخی از طلاب که توان مالی داشتند توانستند از این خانه ها خریداری کنند و البته تاخیر در واگذار این خانه ها نیز برای خود پروژهای جداگانه بود و بعدها معلوم شد که قیمت انها بسیار بالاتر از خانه های مهر تمام شده است و طلاب سالها باید قسط این خانه ها را بدهند. یکی از مشکلات، دوری از مرکز شهر و محل درس و بحث است طلبه ها بمرور حوصله ندارند این همه راه را تا محل درس بروند و به درس آنها ضربه جدی وارد میشود، از سوی دیگر دوری از حرم حضرت معصومه س برای طلبه ای که تهذیب و معنویت را مهم میداند میتواند آسیب جدی وارد کند، در کنار این، باید مساله مهم اجتماعی و تربیتی را در نظر گرفت جدا کردن طلبه ها از مردم و تلمبار کردن آنها در شهرک هایی جدا از مردم میتواند نشان دهنده رگه هایی از نگرش سکولار در قلب قم باشد تشکیل واتیکان در واتیکان.

طلبه ها با منتقدین رهبری در حوزه چه میکنند؟

دیدار ماه مبارک رمضان دانشجویان با رهبر معظم انقلاب همه ساله شائبه های خوشی را به همراه دارد چرا که برخی از دانشجویان جوان و انقلابی مباحثی را بصورت صریح مطرح میکنند والبته دیدگاههای رهبری امید بخش است، در دیدار امسال، رهبر معظم انقلاب درباب نقد ونقادی به نکته های مهمی اشاره کردند که بسیار حائز اهمیت است ، ایشان تصریح کردند که قرار نیست همه کارشناسان مثل ایشان فکر کنند و نظر هر کارشناسی محترم است اگر چه خلاف دیدگاههای رهبری باشد، اما براستی حوزویان و طلبه ها با کسانی که نظر کارشناسی آنها مانند دیدگاه رهبری نباشد چه میکنند؟

طلاب جوان: طلبه های جوان روحیه ی آرمان گرایانه تری دارند از این رو مساله نقادی در این طیف از طلاب پر رنگ تر است آنها از عالم و آدم انتقاد میکنند، از اوضاع و احوال فرهنگی وسیاسی کشور تا مسائل اقتصادی واجتماعی، آنها در زمینه حل مشکلات فرهنگی ، ازدواج وطلاق، تورم ،سیاست خارجی،ساختار حکومت و...میتواند سخن بگویند و براحتی دیگران را محکوم کنند، اکثر این طلاب در زمینه مسائل حوزه علمیه ، خود را کارشناس میدانند و در باب نقد شورای مدیریت حوزه میتوانند ساعتها نظریه پردازی کنند، اما این نقادیها درمیان طلاب جوان یک خط قرمز دارد آنهم دیدگاههای رهبری است، این طلبه ها نقد همه کس را میتوانند تحمل کنند و حتی خود هم گاهی سهیم میشوند اما کسی نمیتواند در کنار آنها احیانا درزمینه ای خلاف دیدگاه رهبری را ارائه کند، در برخورد اول در همان مجلس جواب او را میدهند اگر طلبه ای مانند خودشان باشد همان جا او را با دیدگاههای خود محاصره میکنند و حرفهای اورا در گلویش مدفون میکنند، البته مارک زدن که رویه ای جاری در حوزه امروز است میتواند از تبعات اظهار نظر در این زمینه ها باشد، اگر شخص نقاد از علمای بزرگ باشد این طلاب در همان مجلس میتوانند با فرستادن صلوات یا شعار مرگ برضد ولایت فقیه او را به آرشیو تاریخ هدایت کنند، نتیجه این است که فقط با کسانی دراین زمینه میتوان سخن گفت که اطمینان صد درصد داشته باشی، در غیر اینصورت باید از خیر مدرک تحصیلی حوزوی وآینده خود بگذری.

فضلای حوزه: فضای حاکم بر فضلای حوزه وضعیت بهتری را دارد چرا که اکثر آنها تحصیل کرده و از فهم بالاتری برخوردارند درنتیجه همدیگر را بهتر تحمل میکنند، آنها در جلساتی که باهم دارند در زمینه مباحث مختلف براحتی باهم گفتگو میکنند حتی اگر دیدگاهی خلاف دیدگاه رهبری را داشته باشند مطرح میکنند و در این زمینه به تبادل نظر میپردازند حتی گفته میشود برخی از این فضلا گاهی نامه های فردی یا گروهی برای رهبر معظم انقلاب ارسال کرده و دیدگاهها و نظرات احیانا مخالف خود را به رهبری ارائه میکنند که بعضا رهبری نیز در این راستا نظراتی را ارائه میکنند.اما مشکل زمانی کار دست این فضلا میدهد که این دیدگاهها درفضای عمومی حوزه مطرح شود، مثلا یکی از فضلا کتابی را در زمینه ای منتشر کند یا در سمیناری دیدگاه خود را مطرح کند، که در آن احیانا دیدگاههایی خلاف دیدگاه رهبری مشاهده شود که در آنصورت واکنش دیگران را درپی خواهد داشت، البته اگر در پاسخ این فرد شخص دیگر کتابی منتشر کند یا نقد علمی کند بسیار پسندیده خواهد بود اما واقعیتهای خارجی نشان دهنده آن است که بجای نقد علمی، شخصیت آن فرد تخریب میشود بگونه ای که یا باید گوشه گیری اختیار کند یا اینکه عزم تهران کند.حتی در جلسات آزاد اندیشی یا کرسیهای نظریه پردازی یا مناظره ای که برگزار میشود طرفین که از فضلا هستند از ترس تبعات بیان دیدگاهها،  بگونه ای سخن میگویند که نه سیخ بسوزد و نه کباب.

علمای حوزه: جایگاه علما جایگاهی حساس و متفاوت است چرا که اظهار نظر آنها تبعات اجتماعی- سیاسی دارد، از این رو آنها احتیاط بیشتری را دارند، علما معمولا درسهایی را تدریس میکنند که این تبعات دامنگیر آنها نشود مثلا کتاب طهارت را درس میدهند و در کتاب طهارت حتی نظر رهبری را نقد کنند طلبه ها کاری با او ندارند چرا که بحث طهارت مساله ای اجتماعی ایجاد نمیکند، اما خدا نکند روزی را که یکی از علما در زمینه مسائل خصوصا سیاسی دیدگاهی را مطرح کند و احیانا زاویه ای با دیدگاه رهبر معظم انقلاب داشته باشد که در این صورت آن عالم باید فاتحه خود را بخواند چرا که طلاب جوان میتوانند در عرض چند ساعت آبروی هفتاد هشتاد ساله او را پودر کنند، از این رو این بخش از علما ترجیح میدهند احیانا دیدگاههای خود را در قالب نامه ای به رهبر معظم ارسال کنند و به مطرح کردن آن در محافل بسیارخصوصی اکتفا کنند، آنها مشاهده کرده اند برای این دست از طلاب افراطی فرقی ندارد که عالم چه کسی باشد انقلابی، سنتی، مدرن یا هرچیز دیگر، فقط باید مراقب باشند و درس خود را بدهند و مثالهایی از شرب توتون وتنباکو بزنند که ربطی به این زمان نداشته باشد.

تامل: واقعیت آن است که شیعه را مخطئه میگویند یعنی ممکن است مجتهد در برداشت خود از دین درست یا اشتباه برداشت کند خداوند برای کسی که برداشت درستی داشته باشد دو ثواب وبرای شخصی که برداشت اشتباه داشته باشد یک ثواب را در نظر گرفته است واین مسئله رمز پویایی اجتهاد شیعه است که خداوند متعال آن را به رسمیت شناخته است، یکی از انتظارات رهبر معظم انقلاب از حوزه های علمیه برپایی کرسی های نظریه پردازی و جنبش نرم افزاری است ، باید توجه داشت که در چنین فضایی تولید نظریه جدید وبه ثمر رسیدن این خواسته بسیار سخت و دور از انتظار خواهد بود.

طلبه های فداکار اما بی نام ونشان

1-شاید کفشهای این طلبه ها همیشه خاکی و گلی باشد، شاید لباسهای آنها رنگ پریده و چروک باشد، شاید آنها پرستیژ اجتماعی بالایی نداشته باشند،شاید آنها تریبون نداشته باشند تا از رسانه ها خود را به میلیونها نفر عرضه کنند، شاید کلمات انها قلمبه سلمبه نباشد، شاید آنها در دهکده جهانی و دنیای مجازی شناخته شده نباشند، شاید آنها در یک خانه نمناک زندگی کنند، شاید وضع مالی مساعدی نداشته باشند، اما قلب آنها عاری از هرگونه آلایشی است ، اخلاص آنها مثال زدنی است، تکلیف گرائی خود را در آنها معنا کرده است، آنها هیچگاه بفکر مطرح کردن خود نبوده اند، آنها دنبال پست و مقام نبوده اند، آنها ارتباط چهره به چهره موثر را بر بینندگان مجازی بی اعتنا ترجیح داده اند، آنها روستائیان بی ادعا و محروم را بر برخی از شهریهای پرادعای بی عمل ترجیح داده اند،آنها زندگی ساده و بی آلایش را بر زندگی رفاه زده ترجیح داده اند، بواقع آنها وظیفه طلبگی را بر همه  چیز ترجیح داده اند ، اینها طلبه های طرح هجرت هستند.

2-چند سال پیش در حوزه علمیه  مساله ای مطرح شد با این مضمون که: طلبه ها باید برای تبلیغ دین مدتی را به مناطق محروم و دور افتاده بروند و یکی دو سالی را در آنجا ساکن شوند و به تبلیغ دین بپردازند، اگر چه برخی ها با این مساله مخالفت کردند و کار طلبگی را  تحصیل علم می دانستند اما برخی از طلاب که البته کم هم نبودند تصمیم گرفتند دل به دریا بزنند  از خیلی از مسائلی که در حوزه علمیه ارزش محسوب میشود دل بکنند و هر یک مدتی از عمر خود را در راستای ترویج اسلام و خدمت به محرومان صرف کنند و اینها طلبه های طرح هجرت نام گرفتند.

3-اما دل کندن از این ارزشها بسادگی نیست، دل کندن از لقب های رنگا و رنگ ، پست و مقام هایی که میتواند مورد تمجید قرار بگیرد، کرسیهای تدریس، باید خانواده را همراه خود کرد، طلبه ای که همسر او بزرگ شده شهر است و روستا را در حد یک تفریح میداند باید خود را با زندگی در آنجا وفق دهد باید نگاههای عاقل اندر سفیه آشنایان و خویشاوندان را بجان بخرد، باید حرفهایی که همسر او را یک آخوند دهاتی خطاب میکنند پذیرا باشد، باید از امکانات عمومی شهری دل بکند و بتواند خود را با زندگی سخت و محروم روستایی وفق دهد اگر چه در شعار گفتن آسان است اما در عمل این مساله در حد غیر ممکن است ، زندگی در روستا فرهنگ خاص خود را دارد روزگاری که همه شهریها بچه های خود را به مدرسه خصوصی میفرستند و یا کلاسهای زبان را برای فرزند خود تدارک میبینند تا او را برای تحصیل در خارج از کشور آماده کنند، این طلبه باید فرزند خود را به روستا ببرد روستایی که معلوم نیست مدرسه آن در چه وضعی است، وضعیت مسائل رفاهی نامعلوم است خبری از گاز نیست و خانم شهری چگونه خواهد توانست امورات خانه را بسامان برساند، آب لوله کشی نظمی ندارد اکثر اوقات آب قطع است، جاده روستایی خاکی است و ممکن است در طول زمستان مسدود باشد ، اما خانواده این طلبه ها که در اخلاص کمتر از همسر خود نیستند همه این مشکلات را بجان میخرند وراهی مناطق محروم میشوند.

4- تبلیغ در روستا اما روال خاص خود را دارد، باید همه قید وبندهای دست و پاکیر را کنار گذاشت باید خود را در کنار مردم دید باید مردمی بود ، زبان مردم در آنجا نه الفاظ سخت و پیچیده بلکه زبان آنها اخلاص است ، این طلبه ها یک نوع حس همذات پنداری با مردم برقرار میکنند و خود را با زندگی مردم وفق میدهند، راه اندازی نماز جماعت ، مراسمهای مذهبی و... اگرچه جزئی از وظیفه این طلبه ها است اما تبلیغ واقعی زندگی با مردم است، بر خلاف برخی از طلاب شهری که بعد از موعظه و سخنرانی از نظر مردم غایب میشوند و معلوم نیست که به گفته های خود باور دارد یا نه، طلبه  طرح هجرت دائم در نگاه مخاطبان خود است او با نوع رفتار و تعامل با مردم است که اسلام را تبلیغ میکند، تربیت غیر کلامی مهمترین ابزار آنها است، با بچه ها  بازی میکنند، با جوانان روستا میگوید و میخندد، با پیرمردان با احترام رفتار میکند با زنان بر اساس ادب و وقار رفتار میکند، دغدغه تحصیل کودکان را دارد وممکن است برای اداره بهتر مدرسه چندین بار راهی آموزش وپرورش شهر شود تا بتواند کمکی به روستائیان کند، امید دادن به جوانها و گشایش افق به آینده از دیگر کارهایی است که این طلبه ها انجام میدهند، حتی برای آسفالت شدن راه روستایی دغدغه دارد، درد و رنج مردم را بخوبی با گوشت و پوست لمس میکند از این رو از دعواهای پوچ سیاسی و لفاظی فاصله میگیرد ، و اینگونه مردمی بودن و اخلاص و عمل از او چهره ای محبوب میسازد که مکرر دیده میشود که وقتی این طلبه ها میخواهند روستا را ترک کنند همه روستائیان در وداع او گریه میکنند و...

5- اگر در مراکز دیگر برای نیروهای خود حق ماموریت تعریف میکنند حوزه علمیه  در اولین اقدام شهریه آنها را قطع میکند تا رگه حیاتی آنها بخطر بیفتد و بجای تشویق مالی آنها را در محدودیت قرار دهد، اگر در مراکز دیگر برای نیروهای خود تحصیل ضمن خدمت را در نظر میگیرند حوزه سختیهایی را در زمینه ادامه تحصیل آنها فراهم میکند تا انها در برخی از مواقع از ادامه تحصیل نا امید شوند ، بنظر میرسد حوزه علمیه باید دررفتار خود را با این دسته از طلاب محبت بیشتری را داشته باشد.

دکتر ومهندس های نظریه پرداز،پدیده ای مثبت یا منفی؟

الف-خیابان ارم قم مملو از مغازه هایی است که به اصطلاح محصولات فرهنگی عرضه میکنند هرکدام چند مانیتور و ال سی دی را بگونه ای قرار داده اند که مخاطبان را بسوی خود جلب کند، اگر از این خیابان عبور کنید صداهای مختلف گوش و مغز شما را بکار خواهد گرفت، صدای مداح شش ساله ای بگوش میرسد، ال سی دی تصویر قفس شیری را نشان میدهد که فردی را میخورد والبته بینندگان بحث میکنند که این فیلم ساختگی است یا واقعی، صدای فردی را میشنوید که در محکومیت غذاهای مدرن سخن میگوید و مخاطب را به غذاهای سنتی فرا میخواند، اما آنچه بیشتر توجه را جلب میکند سخنرانانی هستند که با کت وشلوار از اسلام سخن میگویند،با صدای بلند و مقتدارنه بگونه ای که مخاطب احساس میکند که بغیر از این حرفهای گوینده حرفی درست نیست، سخنران سعی میکندبرای حرفهای خود سند ارائه کند، سندهایی که مثلا بسختی بدست آورده است، در تکه کاغذی تایپ شده است سخنرانی سه ساعته دکتر فلانی در زمینه فراماسونها، آقای مهندس دیگر در زمینه شیطان پرستی سخن میگوید، دیگری که دکتری خارجی است در زمینه خطر وهابیت سخن میگوید فروشنده برای جلب مشتری میگوید این شخص قبلا وهابی بوده است و بعدا شیعه شده است.

ب- خیابان ارم قم یکی از مراکز اصلی پخش محصولات فرهنگی در کشور است و امروزه بسیاری از جوانان مذهبی در سراسر کشور این سخنرانیها را دنبال میکنند،البته حوزه کاری این سخنرانان در این سی دی ها خلاصه نشده است بسیاری از دانشگاهها همین سخنرانان را به دانشگاه دعوت میکنند و بعضا مشاهده میشود چند هزار نفر سه ساعت پای این مباحث مینشینند، چند روزه پیش در مسیر تهران قم با یکی از این علاقمندان گفتگو کردیم ، از دیدگاه ضدماسونی همه چیز را تحلیل میکرد ، میگفت این ماسونها از صدر اسلام فعال بوده اند رابطه ای بین ماسون ها ویهود برقرار میکرد و رحلت پیامبر ص را به این جماعت نسبت میداد والبته معتقد بود که همه اینها را از روایات اهل سنت درآورده است آنچنان با انرژی سخن میگفت که انسان را تحت تاثیر قرار میداد از مثلث صحبت کرد و اینکه نماد ماسونها است میگفت طراحی حرم حضرت امام خمینی ره که چهار طرح بشکل مثلث دارد تحت نفوذ ماسونها انجام گرفته است وحتی در اقدامی عجیب ادعا میکرد که شکل مثلث را باید از ریاضیات حذف کرد، در مورد علما هم بدبین بود میگفت من این حرفهایی را که فلانی میزند را از هیچ عالمی نشنیدم ، البته من تلاش نکردم شاید او را کمی تحت فشار میگذاشتم براحتی علما را محکوم میکرد.

اما بنظر میرسد چند نکته در این زمینه قابل تامل و فکر است:

1-نقاط جذاب: این طیف از سخنرانان معمولا بر موضوع مورد بحث خود تسلط خوبی دارند و با انرژی تمام بحث خود را ارائه میکنند و خب طبیعی است همین تسلط جذابیتهای خوبی را ایجاد خواهد کرد خصوصا در جامعه ای که میزان مطالعه بسیار کم است،این تسلط باعث شده است انها بتوانند از منظر موضوع خود به زمینه های مختلف توجه کنند و برخی از گره های ذهنی جوانان را معنا کنند، طرح موضوعات عجیب و غریب که کمتر به انها پرداخته  شده است نیز یکی دیگر از عوامل جذابیت مباحث آنها است، اطلاعات بسیار ریز آنها مخاطب را متقاعد میسازد که اینان افرادی فعال و با سواد هستند و مخاطب ناخوآگاه در مقابل آنها خود را متواضع می بیند.

2-نگاه کاریکاتوری به دین: یکی از دیدگاههایی که شهید مطهری ره به آن پرداخته است لزوم توجه سیستمی به دین است به این معنا که شخصی که ادعای کارشناسی دین دارد باید شناخت نسبی از بخشهای مختلف دین را داشته باشد تا بخشی از دین را برجسته تر نکند بلکه همه اجزای دین را در کنار هم ببیند و هر بخش را به اندازه ای که دین  به آن توجه دارد برجسته کند، بزرگ کردن بخشی از دین و نگاه از آن منظر به همه مسائل عالم قطعا خطایی است که تفسیر دین را بسمت تفسیر به رای خواهد برد. یعنی بخشهایی از دین بگونه ای مطرح میشود که  بیشتر از اندازه ای است که دین به آن توجه کرده است وبخشی مورد غفلت قرار میگیرد درحالی که دین توجه بیشتری به آن داشته است و این یعنی تفسیر کاریکاتوری از دین.

3-نگاه سلبی به دین: با دقت در سخنان و آثار تولید شده از جانب اینان میتوان فهمید که نگاه انها به دین اثباتی و ایجابی نیست بلکه نگاه سلبی را دنبال میکنند مثلا یکی از این آقایان معمولا از شیطان پرستی سخن میگوید و ابعاد مختلف ان را بررسی میکند اما اینکه نگاه خودمان به مقوله شیطان پرستی چیست مساله ای است که سخنی دراین باره گفته نمیشود ،توجه داشته باشید که عمل معقول ، عملی است که انسان بیشتر اندیشه خود را توضیح دهد و وقتی اندیشه خود فرد مشخص شد اندیشه های مخالف کنار میروند، نگاه اینها به این می ماند که فردی یکسال وقت دیگران را بگیرد و توضیح دهد که شیطان پرستی این است و بعداز کلی وقت گرفتن بگوید دنبال اینها نروید منحرفند، بعد بگوید که ما سیصد نوع عرفان انحرافی داریم وهرکدام را یکسال توضیح دهد و درآخر بگوید اینها بد هستند دنبالشان نروید، بنظر میرسد انسان عاقل عرفان اسلامی را توضیح میدهد و با معیارهای عرفان اسلامی عرفانهای دیگر خود به خود خارج میشوند، خلاصه اینکه از نظر علمی باید انسان مواضع خود را بیشتر توضیح دهد تا رد دیگران ، مساله ای که این جماعت کمتر به آن توجه دارند، نکته دیگر اینکه برخی از جلسات اینان توضیح شیطان پرستی است چرا که در رد آن سخنی گفته نمیشود ویا اینکه فرد توان رد آن را ندارد و نتیجه این است که مخاطب را به موضوع علاقمند میکند.

3-قرار گرفتن حاشیه به جای متن: براستی آیا مشکل اصلی جامعه ما شیطان پرستی است؟براستی آیا همه کمبودها یهود است ؟براستی فراماسونها باعث این هستند که فردی نوبت را در صف اتوبوس رعایت نمیکند؟ براستی اینکه جوان مسلمانی در مسائل دینی سستی میکند تقصیر وهابیت است؟و صدها سوال دیگر از این قبیل را میتوان پرسید. شکی نیست که هر یک از این فرقه ها وجریانها انحرافی هستند و باید تدبیری برای مقابله چید اما بحث این است که برای مقابله چه باید کرد، آیا راه درست این نیست که جوانان را تقویت کرد آیا راه حل این نیست که جوانان را به دین خود آگاه کنیم، تا انها در رویارویی با دیدگاههای انحرافی توان مقابله داشته باشند؟متاسفانه این طیف از به اصطلاح نظریه پردازان مسائل اصلی دین را رها کرده وبه سراغ حواشی رفته اند و جوانان مشتاق را به این سمت میکشانند جهتی که معلوم نیست به کجا خواهد انجامید.توجه داشته باشیم که اندیشه انجمن حجتیه، سازمان مجاهدین خلق، و برخی از جریانها از نظر روشی بیشباهت به اینان نیست.

4-ایجاد بدعت نظریه پردازی غیرمتخصصین: این جماعت این مساله را القا میکنند که در مسائل دینی بدون درس خواندن و گذراندن مراحل میتوان نظریه پرداز شد این افراد میگویند براحتی میتوانی با مطالعه آزاد در زمینه مسائل اسلامی صاحب نطر شد، این مساله گاهی آنقدر قوت دارد که روحانیت را که یکی از مفسرین اصلی دین هستند را براحتی رد میکنند و البته بوی اسلام منهای روحانیت در این جماعت به چشم میخورد که بنظر میرسد در آینده این رویارویی بیشتر میتواند خود را نشان دهد، تجربه تاریخ معاصر نشان میدهد که این جماعت اسلام را بگونه ای تفسیر کرده اند که بخشی از جامعه را به ناکجا آباد هدایت کرده اند اگر چه آنها در سالهای اولیه نظریه پردازی در جامعه مورد اقبال بوده اند.

5- محصور نبودن نظریه پردازی اسلامی در روحانیون: البته اعتقاد این نیست که فقط روحانیون باید در زمینه اسلامی نظریه پردازی کنند بلکه مساله تبعیت از روش شناسی تفسیر اسلام است شخصی میتواند در زمینه اسلام نظر دهد که مسلط به این روش شناسی باشد واین می طلبد که فرد سالها در این زمینه فعالیت کرده باشد و تسلط نسبی بر مبانی اسلام داشته باشد.اما اینکه فرد بدون گذراندن این مراحل دم از نظریه پردازی اسلامی بزند مساله ای نیست که بتوان آن را پذیرفت.

6- لزوم تکاپوی روحانیون: تاریخ معاصر نشان دهنده این است که این جماعت زمانی در جامعه پیدا میشوند که بخشی از روحانیت دچار رکود شده باشند و جامعه با تفسیر روحانیت از دین سیراب نشود، از این رو لازم است روحانیت و طلاب جوان که پتانسیل بسیار قوی دارند در این راستا فعال شوند تا احیانا از بروز برخی از انحرافها جلوگیری شود.

چرا برخی از مردم علاقه ای به شنیدن سخنرانی روحانیان از تلویزیون ندارند؟

روزگاری همه مذهبی ها آرزو داشتند یکی از روحانیون فرصتی پیدا کند تا دین را از طریق تلویزیون برای مردم بیان کند در برخی از سالها که خطیب توانا استاد فلسفی ماه رمضان از رادیو سخن میگفت برق شادی از چشمان بچه مذهبی ها پیدا بود و بسیاری از مردم را بخود جلب میکرد، نوار سخنرانیهای حاج کافی بسیاری از جوانان را بسمت مذهب هدایت کرده بود، سخنرانیهای مرتضی مطهری نظام فکری جوانان را استحکام بخشیده بود. اما سالها گذشته است امروز صدا و سیما ساعتهای متوالی را به سخنان روحانیان اختصاص داده است از بچه طلبه ها گرفته است تا روحانیان میانی و البته مراجع عظام تا رودرو با مردم سخن بگویند و به تبلیغ اسلام بپردازند، در ماه رمضان همه شبکه ها سخنرانی مذهبی دارند و سخنرانانی با سلیقه های مختلف به ارائه مباحث اسلامی میپردازند، اما سوال این است که چرا اکثر مردم شوقی به شنیدن این سخنان ندارند؟ چرا زمانی که یکی از این آقایان در صفحه تلویزیون ظاهر میشود بسیاری از مردم کانال عوض میکنند و برخی دیگران در حضور میهمانان صدای تلویزیون را کم میکنند و بمرور شبکه ای دیگر را ترجیح میدهند؟ البته این وضعیت نزد کسانی است که روزه دار بوده اند و مذهبی هستند تکلیف بقیه که روشن است که اصلا توجهی به این آقایان ندارند. چه اتفاقی رخ داده است؟

1-استقلال روحانیت: استاد شهید مطهری یکی از افتخارات روحانیت شیعه را استقلال آن  میداند و معتقد است که روحانیون اهل سنت معمولا وابسته به حکومتها بوده اند و نوعا اسلام را در راستای منافع حاکمان تفسیر کرده اند، روحانیون قبل از انقلاب ارزشهای اسلامی را برای خود اصل قرار داده بودند و معتقد بودند که سیاست باید تابع دین باشد از این رو در مقابل خطاهای حکومت مقاومت میکردند ممکن بود که حرف آنها از طرف حکومت مورد اقبال نباشد و در پاره ای از اوقات آنها بخاطر اظهارات خود به زحمت می افتادند اما حاضر نبودند که از اصول اسلامی عدول کنند و این مساله برای مردم مهم بود و به روحانیون اعتبار می بخشید ، برخی از روحانیون بعد از انقلاب بمرور اسلام را در ظرف جمهوری اسلامی معنا کردند یعنی طوری تفسیر میکردند که در چارچوب حکومت باشد در نتیجه بمرور همان بلایی که استاد مطهری ان را تذکر میداد گرفتار شد یعنی وابستگی به حکومت ، این وابستگی باعث شد روحانیون دین را طوری تفسیر کنند که به قامت جمهوری اسلامی بیاد و اینگونه بود که مردم درک میکردند که مساله دینداری نیست و حفظ وضع موجود است واین یعنی از دست دادن بخشی از اعتبار .

2-ترک امر به معروف و نهی از منکر حکومت: روحانیان قبل از انقلاب بزرگترین امر به معروف را امر به معروف حکومت میدانستند و میگفتند که مادر همه چیز حکومت است حضرت امام خمینی ره در انتقادی به آیت الله بروجردی ره تاکید میکند که باید بجای انتقاد از بهائیت از حکومتی انتقاد کرد که زمینه فعالیت بهائیت را فراهم کرده است ،  بسیاری از تفاسیر از واقعه عاشورا طوری بیان میشد که هدف امام حسین ع از قیام نهی از منکر حکومت یزید بوده است ، این بیانات که توسط روحانیون بیان میشد مردم را به قطعیت رسانده بود که روحانیان طرفدار عدالت و ظلم ستیز هستند و این راز محبوبیت روحانیان بود، اما بعد از انقلاب گویا با تغییر حکومت امر به معروف و نهی از منکر حکومت ، کاری عبث و مذموم شمرده شد و امر به معروف ونهی از منکر خود را در قامت موهای دخترکان جوان جلوه کرد، روحانیتی که قبل از انقلاب ناظر حکومت بود و با دقت همه چیز را رصد میکرد و تذکر میداد حالا دیگر با پیدا کردن مفاهیمی متناسب از اسلام به توجیه و تئوری پردازی از کارهای حکومت میکرد، حالا دیگر ناظر خود تبدیل به مجری شده بود و متن دینی وسیله ای برای توجیه کارها .

3-وضعیت زیست روحانیان: حضرت امام ره بزرگترین سرمایه یک روحانی را تقوا و ساده زیستی میداند و معتقد است که تا زمانی که یک روحانی دارای این دوویژگی باشد در بین مردم جایگاه و محبوبیت دارد، قبل از انقلاب تقوای برخی از روحانیان زبانزد بود مردم به سر روحانیان قسم میخوردند حاضر بودند در راه سخنان وایده های آنان فداکاری کنند، مردم دیده بودند که فرزندان روحانیان مانند مردم زندگی میکنند برخی از این فرزندان در زندانهای رژیم شاه به شهادت رسیده بودند ، خانه های آنها در حد واندازه مردم بود و گاهی هم وضعیتی بدتر از مردم داشتند ، مردم درک کرده بودند که آنها دنبال ریاست و جاه ومقام نیستند، مردم با دیدن علما بیاد خدا میفتادند چون روحانیون کارهایی را که خود پیشتاز ان بودند به مردم میگفتند ومردم در عرصه عمل روحانیون را میدیدند و به انها اعتماد پیدا کرده بودند ، امروز اگر چه طلاب در وضعیت مناسب از نظر معیشتی بسر نمیبرند اما اکثر علما در خانه های بزرگ و محله های خوب زندگی میکنند برخی از فرزندان آنها در خارج از کشور بسر میبرند ، بچه های آنها سوار بر ماشینهایی میشوند که افراد عادی حسرت دیدن آن را دارندو...

4-اکنون روحانیان در تلویزیون: صدا و سیما بگونه ای از روحانیان چینش میکند که خروجی این سخنرانیها در راستای تقویت و توجیه عملکرد نظام باشد حال دینداری مردم چه میشود خدا داند در این راستا باید روحانیونی به تلویزیون دعوت شوند که یا خدمتی به نظام کرده اند یا اینکه قابلیت سرمایه گذاری برای آینده هستند ،جالب این است که در آخر رمضان نیز اعلام میکند که این برنامه  ها بیشترین مخاطب را داشته اند، اما روحانیان هم مختلفند برخی واقعا مخلصند و درد دین دارند اما برخی دیگر دنبال دغدغه های خود هستند بنده خدایی سودای مرجعیت دارد و مقلد ندارد شاید بتواند از طریق تلویزیون چند نفری را بدور خود جمع کند او نتوانسته است از طریق صدور اعلامیه های آماده جایگاهی مردمی کسب کند، دیگری سعی میکند تا از طریق توجیه گرانی مورد تقرب حکومت قرار گیرد ، دیگری به این فکر میکند که تلویزیون جای خوبی است تا مشهور شود تا از این طریق بتواند به استانهای مختلف سفر کند و درامد میلیونی داشته باشد، البته برخی هم هستند که سادگی انها کار دستشان داده است برخی ها توانسته اند با دادن اطلاعاتی به اصطلاح سری او را متقاعد کنند که باید نظام را همراهی کند، مردم همه این مسائل را براحتی میفهمند و اینگونه است که ترجیح میدهند به جای نشستن پای صحبت این آقایان ، برنامه طنز بی مایه اما با دغدغه مردم را نگاه کنند.