آخوند و مداح

محرم، ماه سیاه پوش شدن خیابانها و کوچه ها و برافراشتن بیرقهای عزا است  ایامی که برای بسیاری از شیعیان معنای حزن و عزا را یاد آور است اما این ایام برای آخوند و مداح معنای دیگری هم دارد، مسجدی که در روزهای عادی کمتر از ده نفر را بخود می بیند در دهه محرم شاهد حضور صدها و هزاران نفر از مردم و خصوصا جوانان است و البته رقابتی غیررسمی و تنگا تنگ بین آخوند و مداح برای نقش اول بودن در این جلسات، قرار بود آخوند و مداح مکمل هم باشند یکی از باب احساس وارد شود و دیگری از باب عقل، اما بنظر میرسد وضعیت کمی متفاوت است.

نگاه طلبه ها به مداح: طلبه ها اکثر مادحین را افرادی کم مطالعه و سطحی میدانند و معتقدند بسیاری از اینها حتی دیپلم هم ندارند و سالی یکی دو کتاب هم نمیخوانند، اگر چه صدها بار روضه عاشوار خوانده و میخوانند اما یکبار تاریخ عاشورا را مطالعه نکرده اند، از نظر طلبه ها مادحین برخی از وقایع را تحریف میکنند برای گریاندن مردم روضه های غیر معتبر میخوانند و برای بازار گرمی بعضا از هر وسیله ای استفاده میکنند، با سبکها و آهنگهایی میخوانند که در شان مجالس عزاداری نیست، در بین روضه ها حرفهایی میزنند که بعضا برداشتی سطحی از اسلام است و نقش نظریه پرداز اسلامی را ایفا میکنند که ورود و دخالت در نقش روحانی است . بخش دیگر انتقادهای روحانیون از مادحین بازگشت به نگاه مادحین به عزاداری و اسلام دارد روحانیون انتظار دارند مسائل فقهی در جامعه رعایت شود اما برخی از مادحین اسلامی را ارائه میکنند که میتوان در مسائل فقهی مسامحه کرد و با عزاداری آن را جبران کرد، در این شبهای عزاداری میتوان این نکته را از زبان روحانیان شنید که عزاداری مستحب است باید بفکر نماز صبح بود. بخش دیگر این انتقادها را میتوان در گسترش احساسات و بعضا دوری از عقلانیت دانست مادحین محبت اهل بیت را اشاعه میدهند که بعضا ممکن است منجر به نگاه تخدیری شود روحانیان انتظار دارند معرفت اهلبیت ترویج شود که مایه حرکت و عمل است.

نگاه مادحین به روحانیون: در نگاه برخی از مادحین روحانی میتواند برای مجلس عزا دو کارویژه داشته باشد اول آنکه وجود یک روحانی در مجلس میتواند به مداح مشروعیت دهد البته منوط به اینکه در امور دخالت نکند، دوم آنکه سخنران میتواند با شروع سخنرانی مجلس را گرم کندتا مجلس اماده حضور مداح شود. مادحین حوصله ندارند روحانی حرفهای خود را طولانی کند چرا که تصور آنها این است که همه مانند خود آنها حوصله روحانی را ندارند، نکته دیگر اینکه برخی از مادحین رفتار روحانیون را پسند نمیکنند که در گوشه ای بنشیند و حتی بعضا سینه هم نزند برخی از روحانیان نیز بعد از سخنرانی مجلس را ترک میکنند واین برای برخی از مادحین اصلا خوشایند نخواهد بود، برخی از مادحین معتقدند جماعت عزادار را مداح جمع کرده است و از خیر سر او است که تعدادی در سخنرانی روحانی شرکت میکنند، البته برخی از مادحین در سالهای اخیر در میان مداحی خود سخنرانی نیم بندی هم میکنند و جای سخنرانی روحانی را نیز میگیرند.

ذائقه مردم و جایگاه مداحان و روحانیان: حمایتهای رسمی و غیر رسمی از مداحان و فراهم کردن زمینه مساعد برای فعالیت آنان در دو دهه اخیر ذائقه مردم را تا حدی تغییر داده است رسمیت دادن به مداحان در جلسات مختلف، جایگاه یافتن برنامه های مداحی در رسانه ملی، طرح بیمه کردن مداحان توانسته است جایگاه خاصی را برای مادحین ایجاد کند کار بجایی رسیده است که برخی از مداحان بواسطه خیل طرفداران جایگاه نظریه پردازی برای خود تصور کرده اند بعضا مجالس عزاداری در تعارض بین روحانی و مداح جانب مداح را میگیرند، همه اینها باعث شده است تا مداحی که پای منبر علما میخواند و حاشیه محسوب میشد تبدیل به متن شود البته در بسیاری از حمایتهایی که از مداحان انجام گرفته است براحتی میتوان استفاده ابزاری از مداحان و هیاتهای مذهبی را مشاهده کرد اما باید توجه داشت که هیات های مذهبی بخاطر فقدان عقلانیت لازم روزی ممکن است بر له گروهی استفاده شوند اما روز دیگر ممکن است بر علیه همان گروه بسیج شوند. با این اوضاع و احوال ایام محرم برای طلبه هایی که صدای خوشی ندارند روزهای سختی است. به هر تقدیر تسلط مداحان و تفکر مداحی بر مجالس و جامعه را باید جدی گرفت. و البته نباید مسائل حاشیه ای نظیر شهرت و مسائل اقتصادی را در این رقابت از نظر دور داشت.

طلبه های انقلابی و طلبه های ضد انقلاب درحوزه علمیه قم

روز پنجشنبه همایشی با عنوان طلبه های عصر انقلاب اسلامی در مدرسه علمیه معصومیه  قم برگزار شد تا نسبت طلبه ها و وانقلاب اسلامی مورد مباحثه قرار گیرد، بنظر میرسد این همایش در راستای بیانات رهبر معظم انقلاب در زمینه رابطه حوزه و نظام در خراسان شمالی انجام گرفته است ، اما براستی در حوزه امروز طلبه های انقلابی و طلبه های ضد انقلاب به چه کسانی میگویند؟

طلبه های انقلابی:

نگاه به حوزه: از نظر این طلبه های به اصطلاح انقلابی حوزه علمیه باید در اختیار حکومت باشد و در هر جایی نیاز است حوزه حضور داشته از دین هزینه کند تا انقلاب محفوظ بماند، از نگاه اینان حکومت اصیل و حوزه و دین حاشیه است و بدون جمهوری اسلامی دینی قابل تصور نیست ، از این رو بسیاری از نابسامانیهای جامعه را که بعضا ربطی هم به حوزه ندارد به حوزه نسبت میدهند و حوزه و روحانیت را سرزنش میکنند ، از نگاه آنها همه مراجع و علما و طلاب باید گوش بفرمان باشند، در عرصه فکر و اندیشه همه باید یک جور فکر کنند باید مجتهدی که هفتاد سال از عمر خود را صرف درس و بحث کرده است اجتهاد خود را رها کند و مانند این طلبه به اصطلاح انقلابی فکر کند، انتظار آنها از مراجع و علما این است در زمان انتخابات عکسی در حال رای دادن بگیرند و در زمان نیاز امضا و اطلاعیه ای صادر کنند و کاری بکار نظام نداشته باشند، برخی از آنها معتقدند که این از لطف و عنایت حضرت آقا است که اجازه داده است این مراجع وجوهات دریافت کنند والا حق این است که همه باید سرباز ولایت باشند و کنار بکشند.

حرکتها: طلبه های انقلابی باید در عرصه عمل توانمند و با انرژی باشند روزی باید جلوی دفتر آیت الله وحید تجمعی تشکیل دهند و او را وادار کنند تا در راستای فتنه موضع گیری کند، روزی باید عبای آیت الله جوادی آملی را بکشند و درِ خانه ایشان را سنگ باران کنند تا ایشان رای خود را عوض کند، روزی باید شیشه های دفتر آیت الله صانعی را پایین آورند و روز دیگر آیت الله استادی را از امامت جمعه قم فراری دهند و اگر  لازم باشد علامه عسگری را مجبور کنند تا توبه نامه بنویسد.شاید روزی لازم باشد به اسم دانشجویان در جلوی سفارتخانه ای تجمع کنند. در انتخابات باید مخالفین خود را با شمر و عمرو عاص مقایسه کند و حتی در پاره ای از اوقات بهتان گفتن به رقیب را جایز بدانند و با آیه و حدیث برچسبی بر پیشانی رقیب بچسبانند. جالب است که یکی از اینان میگفت من با سیزده آیه از قرآن کفر خاتمی را ثابت میکنم دیگری افتخار میکرد که من اولین فردی بودم که در یزد شعار مرگ بر خاتمی سر دادم.

شخص محوری: آنها در مجادلات خود سخنان رهبری را مسند و مدرک حرفهای خود قرار میدهند و در گفتگوهای علمی کاری به منطق سخن ندارند، فقط چون رهبری گفته است قابل پذیرش است برخی از رفتارهای آنها انسان را یاد اشاعره میندازد که عقل را تعطیل کرده و در همه مباحث منتظر رسیدن دیدگاه شرع بودند ، جالب این است که این جماعت حتی قرائت و تفسیری از دیدگاههای رهبری ارائه میکنند که انسان به تعجب وادار میشود و غصه میخورد و به یاد این سخن میفتد که بد دفاع کردن موثرترین تخریب است، آنها در مجادلات با دیگران خود را پشت سر رهبری مخفی میکنند و با استفاده مغالطه آمیز و نابجای برخی از سخنان ، رقیب را واردار به سکوت میکنند، نکته اصلی این است که بسیاری از اینان خارج از حوزه اداره میشوند کارها بنام حوزه است و بکام دیگران. اما هر آنچه است این عده از طلبه ها میتوانند با نام رهبری کاسبی کنند و فردا در ادارات مختلف استخدام شوند و عرصه را بر دیگران تنگ کنند.

طلبه های ضد انقلاب

نگرش ها: طلبه های ضد انقلاب معتقدند که این انقلاب حاصل سالیان سال تلاش و زحمت و خون است پس باید دوراندیش بود و بفکر حفظ بلند مدت آن، پس باید منافع زودگذر و شخصی را کنار گذاشت ،از نظر اینان نظام پسوند اسلامی دارد پس نظام اسلامی باید در چاچوب دین حرکت کند از این رو حمایتها از کلیت نظام وجود دارد اما خط قرمزها همین معیارهای دینی است که اگر قرار باشد زیر پا گذاشته شود باید نظام را نصیحت و امربه معروف کرد، بعبارت دیگر حوزه باید در کنار حمایت از نظام به وظیفه نظارتی خود عمل کند تا اسلامی بودن نظام خدشه دار نگردد، به بیان دیگر بهترین نوع حمایت از نظام و بقای ارزشهای آن نظارت حوزه بر نظام است از نظر اینان بجای بستن فضای حوزه ،باید زمینه ای فراهم کرد تا علما و حوزویان بتوانند آزادانه دیدگاههای خود را بیان کنند تا اندیشه های دینی تولید شود نباید یک مرجع تقلید از ترس طلبه های انقلابی خودسانسوری کند، از نظر اینان حوزه باید از درون و توسط علما هدایت شود یعنی خود برای خود تصمیم بگیرد مراجع را خود بر اساس مکانیزم شایسته سالاری انتخاب کند و مستقل باشد . این دسته از طلبه ها سعی میکنند به پشتوانه تهذیب و تحصیلات خود اندیشه کنند واگر چه ممکن است گاهی هم اشتباه کنند.

عمل: این طلبه ها در عمل حوزه را محفلی علمی برای فکر و اندیشه و کانون ترویج دین داری میدانند از این رو از نظر اینان علما و فضلا و طلاب باید بتوانند براحتی اندیشه های خود را بیان کنند و در عرصه عمل نیز به تصمیمات علما احترام میگذارند، این دسته از طلبه ها از نظام و انقلاب دفاع میکنند اما با منطق و استدلال، این طلبه ها بیشتر از آنکه شخص محور باشند از جایگاه ولایت دفاع میکنند، سعی میکنند منطق سخنان رهبری را پیدا کنند و بعد از فهم واقناع خود دیگران را نیز به این سمت و سو سوق دهند، اینان مانور ریاکاری و چاپلوسی بلد نیستند از این رو ممکن است کمی در مضیقه باشند ممکن است نگاههای منفی بسمت انها باشد، ممکن است مدرک تحصیلی انها با مشکلاتی مواجه شود ،ممکن است زیرابشان مکرر زده شود ، ممکن است نتوانند در بعضی از نهادها مشغول کار شوند، همه مشکل انها این است که میخواهند طلبه باقی بمانند.

نگاه مردم به طلبه ها چگونه است؟

کودکان در مواجهه با یک طلبه ملبس چه واکنشی از خود نشان میدهند؟ نگاه نوجوانان و جوانان به طلبه ها چیست؟ بزرگسالان و سالخوردگان چه رفتاری با طلاب دارند؟ دختران به طلبه ها چگونه می نگرند؟

کودکان: کودکان خردسال در اولین نگاه به یک فرد ملبس از او میترسند و اگر طلبه به او نزدیک شود ممکن است بچه گریه کند، این مساله بازگشت به نوع لباسی است که برای کودک نا آشنا است و ممکن است در اثر چند بار مراوده با طلبه با او کنار بیاید دلیل این مساله را میتوان در کودکان خردسالی که بصورت مرتب با طلبه ارتباط دارند مشاهده کرد که این نکته را برای خود حل کرده اند، برخی از خردسالان هم با مشاهده طلبه با انگشت طلبه را نشان میدهند و میگویند امام امام، اما کودکان چند ساله در مواجهه با طلبه ها خجالت کشیده و یا میترسند و از او دوری میکنند و این مساله از نگاه معماگونه ی بچه ها به یک فرد ملبس دارد که این شخص با این مشخصات چه کسی است، رفتار اولیه یک طلبه در نگاه کودکان بیشترین تاثیر را میگذارد ممکن است یک روحانی را دیده باشند که در منبر فریاد کشیده است یا امام جمعه ای را از تلویزیون میبیند که اگر چه معنای حرفهای او را متوجه نمیشود اما از حرکات چهره او حس میکند که این روحانی دعوا دارد و این نگاه ممکن است در ذهن کودک نقش بسته باشد، اما در مجموع کودکان در حالت عادی از روحانیت دوری میجویند مگر اینکه یک طلبه را از نزدیک دیده باشند که در این صورت رفتار آن طلبه سازنده ذهن کودک است، اما برخی از کودکان در مواجهه با طلبه ملبس سلام میدهند.

نوجوانان: نوجوانها زمانی که از مدرسه می آیند یا بصورت گروهی  جایی میروند در مواجهه با طلبه ممکن است متلک هایی به حاج آقا بگویند و خنده ای کنند مثلا میگویند تقبل الله حاج اقا یا مثلا میگویند صفر کیلومتر و ... اما اگر نزدیک حاج آقا باشند  تک به تک سلام میکنند که البته درقالب سلام شیطنتهایی هم میکنند،یا سوالات سرکاری که هم خود را پیش دوستانشان مطرح کنند و هم لبخندی را برلب دوستان بنشانند، اما برای اکثر نوجوانها جالب است که با طلبه ها از نزدیک آشنا شوند و روال درس و زندگی طلبه ها را بدانند و به این مسائل علاقه نشان میدهند، حضور یک طلبه در یک مدرسه راهنمایی یا دبیرستان و یا حتی کلاسهای تابستانی میتواند میزان علاقه نوجوانان را نشان دهد سوالهای متعدد و بعضا بسیار جزئی و شخصی مطرح میکنند، نوجوانان حس کنجکاوی دارند و تا حدی علاقه به مسائل معنوی و دینی دارند از سوی دیگر نیز هنوز با مسائل سیاسی و اجتماعی آشنا نیستند از اینرو بیشتر با نگاههای دینی به طلبه ها نگاه میکنند البته تشخیص نادرست نیاز نوجوانان میتواند آنها را از دور طلبه پراکنده کند، بطور کلی نگاه نوجوانان بغیر از شیطنتهای کودکانه با طلبه ها خوب است حتی متلکهای آنها میتواند نشان از دوست داشتن و خودی دانستن طلبه باشد.

جوانان: بسیاری از جوانان در دانشگاه تحصیل میکنند برقراری نسبت منطقی بین علم و دین کمتر مورد توجه است ازین رو در پارادوکس علم و دین ، جوانان به سمت و سوی علم گرایش بهتری دارند و این مسئله اولین گامهای تزلزل را در نگاه جوانان نسبت به طلبه و روحانی ایجاد میکند، از سوی دیگر جوانان بمرور با مسائل اجتماعی و سیاسی ارتباط برقرار میکنند و تصور اینکه حکومت توسط روحانیون اداره میشود کافی است تا ناکارآمدیها را بپای روحانیون بنویسند، در این مقطع نگاه به روحانی بیشتر از آنکه جنبه دینی داشته باشد رنگ سیاسی بیشتر حاکم است، جوان دانشجویی را تصور کنید که آینده شغلی نا معلومی در انتظار اوست حس آرمانگرایی جوانانه کافی است که ناکارآمدیها را به سمت و سوی روحانی و طلبه بکشاند و آنها را به باد انتقاد گیرد،مسئله دیگر اینکه  جوان در این دوران با استفاده از وسائل ارتباطی نظیر ماهواره و اینترنت و کتاب با رقبای فکری روحانیت آشنا میشود و ممکن است رقیب را بر طلبه ها ترجیح دهد خصوصا آنکه نگاه فقهی و مناسک محور طلبگی سختیهایی را برای جوان بی حوصله بدنبال دارد، البته اینها به هیچ وجه بمعنای بی دینی نخواهد بود بلکه ممکن است تعریفی از دین را قبول کند که لزوما شبیه قرائت روحانیت و طلبه ها از دین نیست، از این رو جوانان عمدتا یا حامی و منتقد روحانیون هستند یا منتقدین و مخالفین.

بزرگسالان: این دسته از مردم زندگی خود را تا حدی سروسامان داده اند و پیشرفت و تربیت و سلامت فرزندانشان مهم است و مقداری از آرمانگرایی های جوانانه فاصله گرفته اند و به سمت و سوی محافظه کاری میروند از این رو نگاه این دسته از مردم به روحانیون حالت محافظه کارانه دارد گویا این دسته پذیرفته اند که با روحانیون همزیستی داشته باشند و این طلبه ها و روحانیون میتوانند در سلامت فکری و فرهنگی جامعه مفید باشند اگر چه ممکن است بخشی از این دسته موافق حکومت روحانیون نباشند اما بیشتر مایلند با وضع موجود کنار آیند واز بهم خوردن وضع موجود حمایت نمیکنند چه آنکه خود آنها نیز حوصله این کارها را ندارند.

کهنسالان:کهنسالان بیشتر بفکر آخرت و مرگ هستند فکر حساب و کتاب و آخرت کافی است در نگاه به روحانیون نگاه متفاوت و البته آمیخته با احتیاط داشته باشند چه بسا از میان حرفهای طلبه ها دنبال آن هستند تا راه نجاتی برای خود جستجو کنند از این رو در ارتباط با روحانیون احترام بیشتری میگذارند چه بسا که این دسته از مردم با گذراندن سالیان طولانی به این نتیجه رسیده اند که روحانیون سرجمع برای جامعه مفید بوده اند، در برخوردها با کهنسالان که البته بسیاری از آنها هم سنتی هستند روحانیت اعتبار بهتری دارد.

دختران: برخی از دختران جوان به طلبه و عالم طلبگی علاقه دارند و با جان و دل به آنها اعتماد میکنند اگر فقط یکبار در بین دختران برای پرسش و پاسخ حاضر شوید میتوانید سیل سوالات آنها و ابراز علاقه و اعتماد آنها را مشاهده کنید، اما برخی دیگر از دختران روحانی و طلبه را نماد محدودیت تصور میکنند، گو اینکه فکر میکنند بر اساس نگاه طلبه ها دختران باید در خانه بمانند شاید آنها فقط حرفهای برخی از طلبه ها را در زمینه حجاب شنیده اند از این رو نگاه خاصی به طلبه ها دارند.

جمع بندی: در یک نگاه کلان اگر چه بخشی از مشکلات جامعه بپای روحانیت نوشته شده و بعضا شان  ومنزلت اجتماعی آنها تنزل کرده است اما در مجموع هنوز از معتمدین مردم هستند شاید برخی معتقد به کارهای اجرایی آنها نباشد اما آنها را بعنوان یک نهاد دینی و اجتماعی مثبت پذیرا باشند. نکته دیگر اینکه بسیاری از کسانی که با یکی دو نفر از طلبه ها از نزدیک آشنا باشند نگاه بهتری به طلبه ها پیدا میکنند و معمولا میگویند این طلبه فرق میکند. نکته آخر اینکه بنظر میرسد مردم بین طلبه و روحانی فرق میگذارند و نسبت به طلبه اعتماد بهتری دارند.

توجه:
این نوشته بیشتر حالت تقریبی و تخمینی دارد و ممکن است برخی از دوستان تجربه ای متفاوت داشته باشند.